صدای ناخن شهوت
بروی چینی دیوار این محبس
شنیده میشود چون زوزه خاموش شب فهمی
وچشمان سیاه پنجره محتاج یک لبخند.
تمام خانه های صفحه چترنگ*
به رنگ غربت شب در بیابان است.
نمی جنبد گیاهی زیر برف تیره بهمن
نمی خنددگلی حتی. زمستان است, خاموشی و تاریکی.
لباس وازه هم چون بخت این تیره جبینان غرق اندوه است.
لبانی دوخته , با بغضهایی پشت در مانده
ودستانی غریبه با قلم
با سبزی یک دشت.
نمی کارد کسی بذر نگاهی در دل این خاک.
نمی آید بهاری با ترازویی پر از گیلاس
پر از لبخند سنگین زنی کوچه نشین تنها
زمستان است.
یلدا حاکم شبهای خاموشی است.
سواد پنجره خیس است.
و در دست تمام مردمان شهر چتری ضد باران است.
بروی زخمی دیوار
عکسی از خدایان تمدن دیده کج فهم.
کمی آنسوتر از دیوار
طرحی از بهاری سبز
بروی صفحه خاموش یک نشریه مطرود
لگدهای سیاه چکمه را میشمارد,تلخ
جوانی لابلای دردمشق نغز فردوسی
بدنبال پشوتن های تاریخ است.
زمستان است......
اما هر زمستانی بهاری در کمین دارد...
*چترنگ به معنای شطرنج امروزی است
سروده روح اله فروتن
جزیره همیشه زیبای خارک